زینب جلالیان، زندانی سیاسی کورد که سنگین ترین حکم حبس ابد را به وی تحمیل کرده اند، هفته گذشته در رابطه با استمرار تلاشهای 13 ساله جمهوری اسلامی برای شکستن اراده این زن مبارز جهت کسب اعتراف تلویزیونی علیه خود، با انتشار نامه ای خطاب به سران جمهوری اسلامی می نویسد”
ای ستمگران، نظاره گر بودید و هستید، دیدید نمی شود با قتل عام، شکنجه و زندانی کردن ما زنان جلوی حق خواهی ما را بگیرید، وقتی یک زن جوهرش با آزادی سرشته شده باشد، هیچ ظلم و زوری نمی تواند او را به زانو دربیاورد. من زمانی به این حقیقت پی بردم که در چنگال ستمگران جمهوری اسلامی بودم. لباسهای مرا بر روی تنم پاره کردند، چشمهایم را بستند، دست و پایم را با زنجیر به تخت آهنی بستند و شکنجه وحشتناک مرا شروع کردند. باورکنید هروقت ستمگران، ظلم و شکنجه را بر من بیشتر می کنند، من جسورتر و مقاوم تر می شوم”.
این پاراگراف کوتاه فقط سخنان زینب جلالیان نیست، زنی که بارها با جابجایی وی از این زندان به آن زندان، با اعمال شکنجه های مختلف از کابل زدنهای پی در پی بر کف پا، مشت به شکم، کوباندن سر به دیوار و تهدید به تجاوز، مورد آزار و شکنجه قرار گرفته است. در واقع زینب اولین زندانی سیاسی زن نیست که بدون ارائه حکم و به صورت خودسرانه دستگیر شده است، بلکه این هتک حرمتها در طول چهل ودو سال حکومت سرمایه داری اسلامی در مورد زندانیان سیاسی، خاصه زندانیان سیاسی زن اعمال شده است. از اعدام های سیاسی دهه ی شصت گرفته، سرکوب خونین کوی دانشگاه، زندانیان سیاسی در اعتراضات سال 88 علیه مضحکه انتخابات تا خیزش 96 و 98 همه و همه حاکی از گزارش واقعیتها، اخبار و افشاگریهایی است که توسط زنان، انتشار پیدا کرده اند. جنایتها و شکنجه هایی که در دهه شصت در رابطه با زندانیان سیاسی اعمال شد، توسط برخی از زندانیان زن به صورت کتاب، نقاشی ، شعر و نمایشنامه انتشار یافته است، برخی از این جنایتها هم هنوز شاهدان زنده ای دارد، شاهدانی که واقعیت زندگیشان، سند جنایتهای جمهوری اسلامی است. از خانواده زنان مبارزی که متعلق به جنبش انقلابی کردستان هستند که هنوز داغ تجاوزهای پیش از اعدام را بر سینه دارند، تا قربانیان دیگر گرایشات سیاسی چون مجاهدین خلق و جریانات مختلف چپ.
نسرین پرواز، از زندانیان سیاسی سابق و از بازماندگان اعدامهای سال ۱۳۶۷، نویسنده کتاب «زیر بوته های لاله عباسی» در گفتگو با رادیو فردا از آنچه در دوران بازداشت در زندان های ایران بر او گذشته و دیده ها و یادهایش این گونه می گوید: “من خودم شکنجه شدم و پاهایم فلج شد. نمی توانستم راه بروم. من قبل از اینکه دستگیر بشوم، با دختری به نام یاس آشنا شدم. ۱۴ ساله بود که توی تظاهرات دستگیر شد و سه پاسدار در کمیته به او تجاوز کردند. او بچه بود که حامله شد. رفتم که ببینم بتوانم کمکش کنم برای کورتاژ. در زندان هم با دختری به نام آناهید آشنا شدم که با دخترخاله اش دستگیر شده بود. آناهید وقتی دستگیر شد ۱۲ سالش بود. دخترخاله اش ۱۴ سالش بود. اینها در دوران بازجویی توی دو سلول کنار هم بودند. بازجو به دخترخاله اش تجاوز کرد. آن دو، شب ها که پاسدارها توی بند نبودند با هم حرف می زدند. دخترخاله اش به آناهید می گوید که من می خواهم خودکشی کنم و تو نباید ناراحت بشوی. می گوید که به من تجاوز شده و دوست ندارم دیگر زندگی کنم. آناهید خودش برای من تعریف کرد که تمام شب با سر و صدا سعی می کرده پاسدارها را متوجه کند که نگذارند دخترخاله اش خودکشی کند. اما موفق نشد و او خودکشی کرد”
اکرم میرحسینی پژوهشگر در همین راستا تجاوز را روال معمول در زندان ها بیان کرده و می گوید که این کار اغلب به عنوان مجازات در ملا عام (در بین زندانیان) و برخی اوقات مقابل چشم کودکان انجام می شود.
سوای اینها جمهوری اسلامی در موارد پراکنده دیگری همچون پرونده زهرا کاظمی متهم به اعمال تجاوز جنسی به منظور شکنجه زندانیان زن است. تعداد، روند پرونده ها و شکل رسیدگی به اتهامات زندانیان سیاسی هرلحظه پیچیده تر می شود.
نرگس محمدی در یادداشتی که روز دوشنبه، ۲۵ شهریور، در وبسایت «کلمه» منتشر شد تأکید کرده است: «تا چند وقت پیش، در این بند ۱۵ تا ۲۰ زندانی زن بودیم، اما اکنون ۵۶ زندانی زن فقط در بند اوین هستیم».این فعال حقوق بشر همچنین نوشته است که درباره زندانیان سیاسی زن پی در پی«مقررات سختگیرانه تحمیل میشود” .
سپیده قلیان فعال کارگری که خود اکنون در زندان اوین به سر می برد در مورد وضعیت صهبا حمادی فعال مدنی سوسنگردی که محکوم به 7 سال زندان است می نویسد” اولین بار او را در بازداشتگاه اهواز دیدم. از بازجویی به سلول آوردنش در اتاق بازجویی به او برق وصل کرده بودند تا اعتراف کند قصد مسموم کردن زائران اربعین را داشته. او را بعد از ماهها با غل و زنجیر به اطلاعات تهران منتقل کردند. شش ماه هم آنجا تحت بازجویی بود. چندین بار از او فیلم اعتراف گرفتند، هربار تهدید می کردند عشق زندگی اش حسین را خواهند کشت. فروردین 98 به زندان سپیدار منتقل شد. خرداد 98 حکم اعدامش صادر شد. آبان 98 حکم اعدامش شکست و 15 سال حبس تعزیری به وی ابلاغ شد. حسین، همسرش را هم بازداشت و او را روانه زندان شیبان کردند.”
روشن است جمهور اسلامی از زندانی کردن و شکنجه زنان سیاسی و فعالین مدنی عرصه های مختلف، یک هدف مشخص، استراتژیک و سیستماتیک را دنبال می کند. صرف نظر از اینکه زندانیان سیاسی زن در طول حیات جمهوری اسلامی چه خط سیاسی را دنبال می کردند و یا به چه گرایش سیاسی، مذهبی، ملی و جنسی تعلق داشتند، به عرصه سیاست کشیده شدن زنان، مقاومت آنها، طغیان علیه فرهنگ مردسالارانه و مذهبی و نابرابری های اجتماعی، به هیچ عنوان برای جمهوری اسلامی قابل قبول نیست چراکه امر رهایی زن علی العموم با ماهیت این سیستم سرمایه سالار مذهبی در تضادی آشتی ناپذیر هست و خواهد بود. بر این اساس است که نه تنها فعالین زنان عرصه های مختلف اجتماعی و سیاسی بلکه همه جنبش های مترقی مانند جنبش دانشجویی و مشخصا جنبش کارگری باید آنچه در توان دارند به کار ببندند تا بتوانند با فرهنگ سازی و جاانداختن فرهنگ مقاومت علیه سیستم سرکوب جمهوری اسلامی، توامان بتوانند راه رهایی زنان را در هژمونیک کردن گفتمان کمونیستی هموار سازند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر